آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

بنی آدم اعضای .......

۱) توی تاکسی پشت چراغ قرمر نشستم و دارم زرد و سبز و قرمز شدن چراغ رو نگاه میکنم و به این فکر میکنم که چرا حرکت نمیکنیم! راننده محترم داره به زمین و زمان بد و بیراه میگه و از وضع اسف بار رانندگی توی شهر میگه و راننده های دیگه رو مشتی خر و نفهم میدونه! آخرشم راجع به وضع دلنشین رانندگی توی تهران میگه و میگه : کوپه اوغلی تهران دا آی درست و خوب رانندگی میکنن!!! احتمالا یه روز تعطیل تهران بوده و کلی خاطره خوش از رانندگی تهران داره! هر چی هم بهش بگی واللا ما ۶ ماه تو تهرون زندگی کردیم و چیزایی که تو میگی رو ندیدیم میگه نه! شما نمی فهمی! تهرون یه چیز دیگه س! مخصوصا رانندگیش!!! 

 

۲) راننده محترم در حال افاضات و در حالیکه مدام در مورد خریت راننده ها میگه بالاخره از فرصت لازم نهایت بهره رو میبره و از چراغ قرمز رد میشه و وقتی بهش میگم چراغ قرمز رو رد کردی میگه نه زرد بود! باید فکری به حال کور رنگی چشمام بکنم! 

 

۳) راننده محترم در حال عبور یه اشاره ای هم به افسر راهنمایی میکنه و اون رو یک بی عرضه تمام عیار میدونه و بهش میگه : شوشه باشی ( سر شیشه) 

و یکی از دلایل راه بندونها رو خریت افسران راهنمایی میدونه! 

 

۴) افسر محترم خسته از سوت زدن و بالا پایین کردن دستهاش داره از خریت راننده ها صحبت میکنه! 

 

۵) توی اتوبوس مردم دارن بحث اقتصادی میکنن و در مورد وضع بد مملکت و آینده بشریت اظهار فضل میکنن! و دارن از خریت دولت و نفهمی و خریت رئیس جمهور محبوب حرف میزنن! من تازه فهمیدم که خر عجب موجود محبوبیه! اینو تلوزیون میگه من نمیگم! 

 

۶) دولت محترم چپ و راست توی رسانه ها تلویحا از خریت ملت میگه و اینکه مردم شریف و نجیب و نفهم فرهنگ مصرف هیچی رو ندارن! فرهنگ رانندگی ندارن؛ فرهنگ اسلامیشون رو به زواله و کلی نقص دیگه دارن و کلا خیلی خرن! 

احتمالا بین خودشون دارن به خریت امت حزب الله هم میخندن که هر چی میگن ملت باور میکنن و یا باور نمیکنن ولی جیکشون در نمیاد! خلاصه خیلی خرن 

 

۷) من دارم به خریت راننده تاکسی و به خریت ملت علاف و بی سواد توی اتوبوس فکر میکنم و اونقدر به خریت مردم فکر میکنم که یادم میره رسیدم! بعدش دست میکنم توی جیبم و یه ۵هزار تومنی فارسی چینی علمی!!!!! در میارم و میدم به راننده! 

میدونین که راننده به چی فکر میکنه؟!! 

به خریت و نفهمی من 

خر تو خریه هاااااااا

تجربه من...

*

حوصله کنید!
می خواهم فقط مضمون گریه های شما را ادامه دهم
با من می آیید؟
ما به خودمان مربوطیم
پشت سرمان حرف است
هوای بد است
حدیث است
ما از پی رد پای باد نرفته ایم ،نمی رویم .
ما دوست داریم
علاقه داریم .
می رویم کنج یک جای دور
رویاهامان را یواشکی برای هم
شبیه ترانه می خوانیم .

ما زیر باران نشسته ایم
طوری که شما فکر می کنید
ما داریم رو به دریا
گریه می کنیم ...

                                                                       * * * * *

تو کار جدیدمون که این آخرا تا حد خیلی زیادی اذیت شدم یه تجربه بدست آوردم که از این کار برام کافیه ... حتی وقتی از چیزی مطمئن نیستی مطمئن حرف بزن ... طرف که فقط ظاهرتو  میبینه و حتما نمیفهمه که مطمئن نیستی؛ و تا حد امکان و حتی بیشتر از حد امکان وقتی احساس ضعف میکنی پنهان کن والا مطمئن باش یه جایی پاشو میخوری؛ شک ندارم... من امتحان کردم؛ جواب میده؛ به جز موارد استثنا که طرفت زیای باهوش باشه که اونم کو تا پیش بیاد؛

.

(راستش در مورد این قضیه که وقتی احساس ضعف میکنی باید از عزیزانت پنهانش کنی خیلی مطمئن نیستم، دلم نمیخواد اینکارو بکنم حتی اگه فکر کنم بهتره ... اصلا به نظرم وحشتناکه؛ مگه با یه دراکولا طرف باشی که اون موقعها نخواد کنارت باشه که اون موقع فاتحه عزیز بودنتون ... واویلا... اون عزیزیت به چه دردتون میخوره اونموقع؟؟؟)

پاییز

گاهی وقتها نه بادی هست

نه بارانی؛

و تو می فهمی که پاییز است...

.

*

اهلی شده ام...

میدانم که خواهم پژمرد...

.

                                    ...................................................

.

مگه میشه؟

همین الان یه ایمیل برام اومد از نمیدونم کی ... یه چیزایی نوشته در مورد پدوفیل بودن یکی از وزرای کابینه، بعد هم یه عکس و سند... ظاهرا طرح قضیه از این جا شروع شده که آیت الله حسینیان ، نماینده مجلس و رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی در صحن علنی مجلس ضمن مخالفت با این وزیر اعلام کرده اگر مجلس علنی نبود جزئیات فساد اخلاقی این آقا را فاش می کرده؛

حالا من هی دارم از خودم میپرسم مگه میشه؟؟؟؟؟؟ این حاج آقا؟؟؟؟ کابینه؟؟؟؟ وزیر ؟؟؟؟

از اون ور چقدر احتمال داره ایمیل الکی باشه؟؟؟؟ ساختگی باشه؟؟؟

.

دلم میخواست متن نامه رو کامل میذاشتم این جا ولی با توجه به دو نفره بودن این وبلاگ نخواستم بره تو لیست فیلتراسیون. یه تیکه هاشو بدون ذکر نام میارم ...

.

در روز پانزدهم مرداد آیت الله حسینیان ، نماینده مجلس و رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی در صحن علنی مجلس ضمن مخالفت با <این وزیر> اعلام کرد اگر مجلس علنی نبود جزئیات فساد اخلاقی <آقای وزیر> را فاش می کرد. همین اظهارات آنهم از فردی که سالهای سال است ریاست مرکز اسناد را برعهده دارد و هیچگاه بدون سند و مدرک ادعایی نکرده و سابقه دار ترین فرد در افشای سندهای مفسدین در ایران محسوب می شود، باعث ایجاد این سوال در اذهان شد که مگر آقای <وزیر> مرتکب چه اعمالی شده که آقای حسینیان ضمن تهدید به افشای آن از مطرح کردن آن خودداری می کند ؟؟؟ پس از این ماجرا دکتر علی مطهری ، فرزند شهید مطهری و نماینده مجلس در صحن علنی مجلس ضمن مخالفت شدید با <آقای وزیر>  اعلام کرد : <آقای وزیر>  دارای موارد متعدد فساد اخلاقی است. همزمان با این صحبتها سایت رسمی دکتر زاکانی ، نماینده مجلس شورای اسلامی ، متنی را به صورت غیر مستقیم و در قسمت نظرات منتشر می کند که در آن از تجاوز <آقای وزیر>  به یک دختربچه صحبت شده است، که این سایت فیلتر شده است.
تا اینجای کار هیچ سندی در مورد این اتهامات دیده نشده بود تا اینکه همزمان با انتشار سند بازداشت و زندانی شدن <آقای وزیر> به جرم ازاله بکارت یک دختر بچه ، روزنامه ها و خبرگزاریهای مختلف از ماجرای دستگیری و چگونگی آزاد شدن <آقای وزیر> پرده برمی دارند.
از طرفی دیروز در مجلس شورای اسلامی ، در جلسه ای که بخاطر حساسیت بطور غیر علنی برگزار شد، اعتبارنامه ... ، بعد از چند ماه امضا شد. آقای ... به اتهام تجاوز به دو زن و ملاعبه با یک دختر که متولد سال شصت و پنج است، بازداشت شده بود و مدتی در زندان بسر می برد و درحال حاضر هم با قرار وثیقه آزاد است !!! جالب است بدانید هنوز هیچ یک از اتهامات وارده رفع اتهام نشده است !!! براساس اعلام سایت رسمی مجلس شورای اسلامی (سایت خانه ملت) و روزنامه اعتماد ملی ، آقای ... به نمایندگان قول داده است اگر اتهامات وارده ثابت شود ، ایشان لطف می کنند و از سمت خود استعفا می دهند. .

چقدر حقیقت داره این موضوعات تو مملکت اسلام و قرآن؟؟؟

...

امشب از آن شب هاست که یا اولدوز می ترکد یا عروسک هایش ...

!!!!!!!!

*

ساعت 1.22 نصفه شب.شنبه

.

امشب هوای یه والیبال دو نفره کردم شدید؛ حتی به قیمت شیکستن تموم ناخنام موقع پنجه زدن، حتی تر به قیمت کبود شدن مچ تا آرنجم موقع ساعد زدن...

امشب هوای یه ماشین سواری ناب کردم با سرعت 140 که پنجره شم باز باشه... که بادش بخوره تو صورتم... که شالم بریزه به هم ... که همه موهام بریزه تو صورتم...

امشب بعد از مدتها به طور نوستالژیکی دلم برای جایی تنگ شده که مدتها بود فراموشش کرده بودم ... که مدتها بود دلتنگش نشده بودم...

امشب یهو هوس اون آهنگه رو که کردم که مدتها ازش بیزار بودم...

انگار دارم دوباره زنده می شم، انگار هنوز هستم، هنوزم دلم یه چیزایی رو میخواد... دلم هوای اون سرویس محکما رو کرده که همه دستتو می سوزونه... از اونا ...

.

..........................................................................................................................

ساعت 12 ظهر .جمعه

.

چقدر بده احساس کنی کسی میتونه تو چشمت نگاه کنه و دروغ بگه... چقدر بدتره اینکه وقتی به کسی چیزی میگی با نگاهت التماسش کنی باور کنه که راست میگی و اصلا نخوای نیگاش کنی که نکنه یهو نگاهش بگه که باورت نمیکنه...

و چقدر بدترتره یکی بهت بگه احساس اول رو داره ولی تو بهش نگی احساس دومو  داری ...

.

............................................................................................................................

.

ساعت 2 نصفه شب. پنج شنبه

.

دیدی یه وقتایی یکی رو میخوای، نیست... یکی میخوادت، نیستی!

بعد امشب از اون شباست که نه تو یکی رو میخوای نه یکی تو رو میخواد بعد هر دوتایی هستین...

.

.............................................................................................................................

.

ساعت 3 بعد از ظهر. چهارشنبه

.

دست خودم نیست که...

اصلا خوشم نمی آد از شِیر کردن بعضی آدما و خنده هاشون

دوست دارم فقط و فقط مال خودم باشن...

تنهایی...

..س شعر

چقدر احساس خستگی و غریبی میکنم امشب! چقدر هوس آرامش دارم امشب! چقدر دلم برای بی استرسی و نداشتن دلشوره تنگ شده! چقدر دلم ایمان میخواد امشب! 

بعضی وقتا از همه چیز منزجر میشی حتی از خودت! بعضی وقتا کلی فکر مثل پتک میخوره توی سرت و نمی تونی برای ضربات پتک جاخالی بدی! بعضی وقتا خوابت نمیاد! بعضی وقتا حس میکنی چقدر ضعیفی و وقتی به روزهایی که توشون احساس قدرت میکردی نیشخند میزنی که این بود قدرتت؟ 

چه خوب میشد اگه میتونستم بعضی خصلتهای بعضیها رو با بعضی خصلتهای خودم قاطی میکردم! محشر میشد اگه دیگی بود برای حل کردن خصوصیات و اخلاقیات و ترکیب کردن اونها 

چقدر امشب ..س شعر گفتم!!

خوشا

 

خوشا آنکه کره خر آمد الاغ رفت  

 

پ.ن: بعضی وقتا بعضی چیزا باعث میشه آرزو کنی کاش هیچی نمیفهمیدی و در جهل و خوشی زندگی میکردی! گاهی وقتا دلت میخواد مثل آدمای سرخوش فقط بخوری و بخوابی و زیرنافی عمل کنی! 

نیچه میگه جهل و حماقت کشیشها آرامش و اطمینانی بهشون میده که برات قابل تصور نیس!!! 

کاش حبل المتینی بود و ما آویزونش بودیم بی شک! 

ماه رمضون هم اومد مبارکا باشه

یه جمله از یه فیلم

*

این توانایی سازشه که نجابت و شرافت به دنبال داره؛ نه شجاعت ...

.

                                                                                         "شجاع دل، اونجا که پادشاه اسکاتلند به پسرش میگه"

.

.

پ.ن. ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

شیفتگی میکنیم

*

این گل رز هفت هشت رنگا هستن، امروز یه نگاه اونجوری کشف کردم انگاری... یه نگاه همزمان همه چی دار که مجذوب و شیفته ت میکنه که به هر بهونه ای شده وایسی وهی کنکاش کنی ببینی چی داره میگه ... یه نگاه مملو از زیبایی، معصومیت، ترس، قهر، قدرت، متانت، خشونت و ... و همه اینا