آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

بیشتر .... گرمتر ....

روزایی هستن که خیلی دلم میخاد بنویسم! روزایی هستن که یه فکر جدید به سرم میزنه و دلم میخاد ساخته و پرداخته ش کنم و بنویسم! ولی بعدش یادم میره! یا اینکه حوصله بسط دادنش یهو که اومده یهو هم میره! این روزا تو یه حالت عجیبم! عین کسی که یه مشت خورده و منگ اونه! حسی که حتی نمیتونم خیلی توضیحش بدم!

لحظاتی هستن که احساس خستگی میکنم و دلم میخاد کارو ول کنم و یه مدت بیکار با اولدوز بگردم و برم مسافرت! بعدش یهو یادم میفته بیکاری فقط یه هفته برام لذت بخش خواهد بود و بعدش عذاب خواهم کشید.

تنها ستاره ای که تو زندگیم میدرخشه تویی اولدوز نازنینم! تو نباشی دیگه حسی برای زندگی ندارم!

بیشتر بخند

گرمتر بتاب