آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

*

سورپرایز شدم.... در برابر زیبایی خودت و حست سکوت میکنم...

شروعی دوباره

این کاملا طبیعیه که وقتی نه کتابی میخونی نه فیلمی میبینی نه مطالعه درست حسابی داری و وقتی تنها استفاده از اینترنتت شده دنبال کردن حواشی یورو و خوندن ایمیلهای صدمن یه غاز و لایک کردن همه اراجیفی که به اسم چرچیل تا دکتر شریعتی و بروسلی و ... حال و روز زندگی عدیت باشه همین وضع گیج و منگی که توش گرفتاری!

زندگی که توش حتی یه رفتار درست و حسابی نمیتونی باکسی داشته باشی و جز هزل گویی کاری نمیکنی و اونقدر گیج و خنگی که عزیزترین کسانت رو با رفتارت میرنجونی

نه حرفی برای گفتن داری نه سوژه ای برای بحث کردن و اونقدر توی رفتارت توپوق میزنی که جسم و روح عزیزت رو به درد میاری

امشب ولی از اون شبای خاصه! از اون شبایی که شاید توی عمرت یه بار اتفاق بیفته ! از اونایی که اگه حواست نباشه میشه برنامه کل زندگیت!میشه خوره ای که ذره ذره روح خودتو زندگیتو میخوره و به پوچی میرسونتت

امشب یکی از نابترین احساساست تمام عمرم رو تجربه کردم .شبی که برای اولین و اخرین بار به حال زارم گریه کردم.گریه ای که نه برای مرده بود و نه برای هیچ جسم و ماده ای

گریه ای بود برای حال زار و نزارم

اما امشب یه نقطه عطفه! یه نقطه عطف برای تمام زندگیم. تا آخر عمرم این شبو فراموش نمیکنم

از همین حالا اینجا رو دوباره فعال میکنم و از اولدوز عزیزم هم میخام دوباره بیاد اینجا و با حرفاش بهم دلگرمی بده

منتظرتم همسر نازنینم