آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

آنچه از زندگی می آموزم...

کوه با نخستین سنگها آغاز می‌شود/انسان با نخستین درد/در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد/من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

با اندکی تاخیر

شما همگان غریدن برای آزادی را از همه بیشتر دوست میدارید. اما من بی ایمان شده ام به رویدادهای بزرگی که پیرامونشان غرش و دود فراوان باشد.

باور کن رفیق دوزخی! رویدادهای بزرگ نه پربانگ ترین که خاموش ترین ساعتهای مایند. جهان نه گرد پایه گذاران هیاهوهای نو، که گرد پایه گذاران ارزشهای نو میگردد: با گردشی بی صدا

بگو که چون هیاهو و دود در تو فرو می نشیند همیشه چندان چیزی روی نداده است! چه باک اگر شهری مومیایی شود و تندیسی در گل فرو افتد!

و این سخن را با سرنگونگران تندیسها میگویم: نمک در دریا ریختن و تندیس در گل افکندن بی گمان بزرگترین ابلهیست.

سرسام نامه

چقدر این دنیا کوچیکه! چقدر بعضی ها آب زیر کاهن!

چقدر شناختن آدما مشکله! چقدر امشب هوا خوب بود!

جقدر من خواب بودم! چقدر من از همه چی عقبم! چقدر من کار نکرده دارم!

 

جو میگیردمان

یه چیز جالب توی رفتار خیلی از آدما به چشم میخوره و اون اینه که وقتی دارن یه کاری رو برای بار اول میکنن و یا کاری که به نظرشون خیلی شق القمر میاد ( در صورتیکه ممکنه برای خیلی ها یه کار عادی باشه) هوا برشون میداره که توی کانون کانون توجه همه قرار دارن و بقیه اینقدر بیکارن که نشستن ببینن ای آقا چه شکری میخواد تناول کنه!! یا به چه وضع خیره کننده ای داره آپولو هوا میکنه یا کمر رستم یا ... رخش رستم رو میشکنه!!

به این میگن ضایع ترین حالت جو گیری! و به نظر من به خاطر همین مشتبه شدن هس که معمولا توی اولین رفتارها و اولین کارها گند بالا میاد. تا نظر امت شهیدپرور چه باشد!!!

 

 

 

واقعی میبینیم

توی تاکسی؛ قطار؛ هواپیما؛ توی پارک؛ وسط جلسه؛ اینور؛ اون ور و هر جا رو که نگاه میکنی مردمی رو میبینی که دارن از شاهکارها و هنرشون با دوستشون صحبت میکنن و اینکه چه ها کردند و چه ها که نکردند

انصافا من تا حالا کسی رو ندیدم که موقع صحبت با رفیقش بگه وای نمیدونی امروز سر کار چه گندی زدم!!

همه کار درستن! فقط نمیدونم توی این مملکتی که هر روز چندین حادثه مرگبار و غیر مرگبار و کوچیک و بزرگ اتفاق میفته؛ کیه که به کارها تررررر میزنه!!! حتما دستهای پنهان ایادی استکبار توی کاره! مثل همون کاری که با من کردن و سرما خوردم! اصلا هم ربطی به اینکه با کفش چرم و بدون کلاه و دستکش رفتم توی کوه و برف نداره

تو رو خدا یه کم واقع بین باشیم. یه کم عیبامونو ببینیم! واللا به خدا خوبیت نداره!!!!!

آواز باد و باران

آدما فکر میکنن دنیا مشغول حکایت کردن داستان زندگی اوناس اما:

پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند

دیوار زندگی را اینگونه یادگاران

این نغمه محبت بعد از من و تو ماند

تا در زمانه باقیست آواز باد و باران

 

بی ربط نوشت: بالاخره دشمنان اسلام و مسلمین کار خودشونو کردن و باعث شدن سرمای شدیدی بخوریم! اما به کوری چشم ایادی استکبار عزم کرده ایم تا صبح فردا سلامت کامل خود را باز یابیم.

تجربه یومیه

تجربه شماره یک) وقتی میبینی یه سگ گوش بریده داره آروم و بی سر و صدا بهت نزدیک میشه بدون که نیت شومی داره!

۲) اگه روی یخ و برف هستی و کفشات لیزه‏ سعی کن درگیری پیش نیاری

۳) وقتی چوب تو دستته و سگ داره برات پارس میکنه آرامشتو حفظ کن و چوب رو بلند نکن

۴) اگه خبط کردی و چوب رو بلند کردی معطلش نکن و حرف هیچکس رو گوش نده! شک نکن و بزن

کم مونده بود امروز قاپیده بشیم!!!!

خواسته های نابه جا

بعضیها اونقدر پر رو تشریف دارن که خیال میکنن از دماغ فیل افتادن یا آسمون دهن وا کرده اینا تلپ افتادن زمین! یک خواسته های نا به جایی ازت دارن که بیا و ببین!!

به نظر من هیچکس و تحت هیچ شرایطی نباید از آدم انتظار داشته باشه!! اونم چه انتظاری! انگار که ازت بخوان روز رو انکار کنی.شمایی هم که مشکلات دارین انتظار نداشته باشین یکی بیاد درکتون کنه!

دوستی

چقدر لذت بخشه دوست داشتنی که توش هیچ ادا و اطواری نباشه! هیچ محاسبه گری نباشه! هیچ به ذهنت خطور نکنه که دوستت چه منظوری داشت! هیچ فکر نکنی به اینکه اگه اینکارو بکنم اینجوری میشه و اگه نکنم اونجوری! هیچ مصلحت اندیشی نباشه و فقط خودت باشی و دوست! آدم ممکنه گاهی به خودش دروغ بگه اما به یه دوست نمیشه دروغ گفت! برای همینه که دوست خوب آئینه تمام نمای ماست!

خوشا به سعادت اونایی که اینجوری دوستن

اعتماد

اعتماد مبحثیه که من خودم ر در این زمینه ضعیف و احمق میدونم. چون معمولا زود اعتماد میکنم. البته میگن آدمایی که زود اعتماد میکنن زود ضربه میخورن. خوشبختانه این اتفاق برای من پیش نیومده؛ به جز یکبار!

الان به این فکر میکنم که اعتماد کردن به دو دسته از آدما خطرناکه! یکی اونایی که پر حرفن و هر حرفی رو هر جایی میزنن و دیگری اونایی که تودارن و هیچ حرفی رو هیچ جایی نمیزنن.

خودخواهی

چیزی که این روزا به طرز فجیعی همه ذهنمو به خودش مشغول کرده اینه که خودخواهی چیه؟ آیا خصلت خوبیه یا یه خصلت بد؟ اگه خوبه تا چه حدی خوبه و اگه بد هست چرا!!! و دوباره دارم به این فکر میکنم که آیا باید فقط راه خودم رو برم و هیچ مسئولیتی در قبال هیچکس قبول نکنم یا اینکه باید مثل راننده های حرفه ای ملاحظه رانندگی طرف مقابل رو هم بکنم؟ نمیدونم !!!!!!!